قبر مادر روباه

روزی خروسی خوند و روباهی رقصید و دهن شتری گاییده شد ... به اسارت گرفته شد و شکنجه شد!

 

امروز نوبت رقص شتر است که بگاید قبر مادر روباه سگ پدرسگ را! وقت رقص شتر است!!

 

وقت انتقام فرارسیده .... مالیدید درم ... خواهم مالید درتان ... دوازده سال گذشته!! برای من زخم تازست کص کشا!!!

لایک ۰

نظرات  (۰)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
یک مسافر خسته از زندگی می‌نویسد
نویسنده این وبلاگ ، در هیچ وبلاگی نظر نمی‌گذارد. اگر وبلاگتان را معرفی می‌کنید ،‌آدرس ایمیل هم بدهید
موضوعات
نوشته‌ها
گزیده‌ای از خوانده‌ها و نوشته‌ها
این اولین تجربه ناموفق من بود
من همان گوشه ..
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان