ساعت پنج صبح

ساعت پنج صبحه  یعنی چی . یعنی من از شب تا الان نخوابیدم . چرا؟ چون ذهن و فکرم درگیر مسایل مختلف زندگیه. نمی دونم چه اصراری به بد بودن داریم . وقتی به عقب نگاه می کنم کلی تلاش بیهوده می بینم ولی باز تسلیم نمیشم . شاید فکر کنم یه ابلهم که قرار نیست تسلیم شدن رو باور کنه . اما ناراحتم . وقتی همش خودت رو سانسور می کنی . سعی میکنی از همه چی قایم شی . وقتی هرچی تلاش میکنی انگار کسی نیست که تورو بفهمه . کسی نیست ببینه چکار کردی و بهت بگه دمت گرم . بهت بگه تو چقدر مفید بودی برای جامعه خودت . وقتی که گمنام کلی کار میشه و هیچی به هیچی .

نمیدونم چندتاتون نادیده گرفته شدید. گاهی وقت ها فکر میکنین سهویه و خودتون رو آروم می کنین ولی گاهی وقت ها می بینین عمدی حرکاتتون رو و احساساتتون رو نادیده میگیرن. تا الان داشتم فکر می کردم که چرا من باید جای زخم خودزنی روی دستم داشته باشم و خجالت بکشم؟؟؟ همیشه یا از این چیزا به دستم ببندم و یا آستین بلند بپوشم چون یه روزی دیگه خسته شده بودم ؟؟ کسایی مگه نباید خجالت بکشن که من رو به این روز انداختن ؟

نمیدونم . نمیدونم از کجا شروع کنم بنویسم حتی . توی این کوچه روایت زیاده ...

 

+ با اینکه سیگاری نیستم و فقط برای امتحان کلا یه چندباری کشیدم ولی اصلا پیشنهادش نمیکنم .. دندون‌ها رو آره ... ناااجور!

یه چیزی بگین بلکه حال و هوام عوض شه :ّ)

لایک ۱

نظرات  (۱۱)

yefelani

چشم دست از تلاش بر نمیدارم مرسی *_*

(تازه جواب کامنتمو دیدم)

آفرین بر ندار

yefelani

کوچه جان پست نمیزارییی

چشم گذاشتم

سین نون

سلام نوبت شماست

چشم . ممنونم

yefelani

مرسی از نظراتت کوچه ی مهربون 💛🌻

+بعضی شبا عجیب صبح میشن . . .

انقد بده حالت ک تویی ک شادی بقیرو ب خودت ترجیح میدادی یهو میزنی زیر همه چی خودمم فک میکنم خیلی غم انگیزه رفتن من :(( خیلی خیلی  . ..

باید رو خودم کار کنم . . .

چشم من هستم 😊🌱

میفهممت . راست میگی .بعضی شب‌ها واقعا بد صبح میشن و برا منم اتفاق میفته. دقیقا . اما باید بجنگی . ما آدم‌ها اومدیم برای جنگیدن

از چیزمیزهات تو وبلاگت فهمیدم تجربی هستی. فکر کنم فصل پیدایش رو خونده باشی که میگه ما از کجا اومدیم و نظریه سوپ بنیادین و اینا. کلا موجودات برای زنده موندن تلاش کردن تا رسیده به ما . جدمون که از آب اومده بیرون و تلاش کرده و با جهش های مختلف شدیم ما :)
پس یعنی اصلا داستان این دنیا جنگیدن و تحمل کردن و زنده موندنه . پس باید رو خودت کار کنی و بتونی پیروز بشی دختر. ناهمیشه همینه. پس دست از تلاش برندار :) باشه؟
باید زندگی کرد ..

کنت ویلیام

همه اینا از انسان بودنه.

والا چه عرض کنم

yefelani

اخی دلم شکست برات 🙁💔

تو ک این همه فعالی چرا اخه . . .

درکت میکنم تقریباااا اینکه خودت نبودی ی همچین چیزی میگی خیلی قضیه رو سخت تر میکنه . . .  چقد فعال واقعا عالیه از این بخشش با اینکه غمگین بود خوشم اومد :)

الهی خدا برات نگهش داره پایدار باشین😍😍😍😍

راستی مدینیشن میکنی ؟؟ اگ میخوای میتونم مدیتیشن با شمع رو بهت یاد بدم اگ علاقه داری :)

حتی تا ضبط پادکست هم رفتم ولی خب نمیشه دیگه :)

مرسی عزیز
برادرم میکنه و میخواست یادم بده ولی علاقه نشون ندادم تنهایی هر روز میکنه :))))

پارادوکس

سلام

 

از حضورتون در وبلاگم و پاسخ تون  به سوالات ممنونم...

 

در واقع پست عنوان بدون عنوان چالش خانم سین نون نبود ..اون پست انجام شد و من بعد 24 ساعت برداشتمش.. این پست چالشی از طرف خودم بود که دوستان وبلاگی اگر تمایل داشتند پاسخ بدهند ..(:

نظر لطفته

ببخشید من اشتباه گرفتم متوجه نشدم . من معذرت میخوام . بهرحال باعث افتخارم بود که شرکت کردم و مرسی که اینجا اومدی و نظر برام نوشتی. ازت خیلی ممنونم

پارادوکس

سلام

 

از حضورتون در وبلاگم و پاسخ تون  به سوالات ممنونم...

 

در واقع پست عنوان بدون عنوان چالش خانم سین نون نبود ..اون پست انجام شد و من بعد 24 ساعت برداشتمش.. این پست چالشی از طرف خودم بود که دوستان وبلاگی اگر تمایل داشتند پاسخ بدهند ..(:

جانان

وب جالبی داری ، با بلاگفا و وب های قبلی که دیدم خیلی فرق داره 

و اینکه اره 

ولی اکثرا خودم احساسات خودم و مخفی میکنم 

چون تنها کسی که می‌تونه من و آروم کنه خودمم و نیازی به بقیه نیست که بفهمن

نظر لطفته . به کوچه خوش اومدی .

فکر میکنم همه همین باشن چون آدمها یا ضربه میزنن و یا قضاوت میکنن .برای همین پنهان شدیم پشت نقاب‌هامون که مبادا کسی ...
خوش به حالت که حداقل خودت میتونی خودت رو آروم کنی :)

yefelani

اخی منم بدد رو دستم جای خودزنی دارم --_ عکسشم تو وبم هست البته خونی هرکی میبینه میگه این چیه میگم با دوجرخه زمین خوردم طرفم ی نیشخند تحویلم میده ک ینی خر خودتی :))

نمیدونم واقعا _- شاید این حرفا شعار باشه ولی هممون میدونیم فرد و قهرمان زندگیمون خودمونیم . . .منم در حد خودم نادیده گرفته شدم  . . . همیشه تو سرم زدن ک درس ددرس درس درس فقط درس خیلی از روزا شبا ارزوی فردا بیدار نشم میکنم ولی خب میدونی زندگی زیاد نباید جدی گرفته بشه بعضی وختا میگم یکی تو سومالی تو قحطیه کلا خیلیا اب ندارن پول ندارن من بدبخت میام  مینالم ک ای من مردم ای من خستم . . . من جای شما نیستم شما خیلی خیلی سختی کشیدی ولی خب همیشه ی جای امید هست   . . . منی ک هیفده سالم بود و خودکشی کردم و قرص دپاکین 500 ک یکی از بالاترین قرصای اعصابه میخوردم الان بعد دو سه سال قرصام قطع شدن با کمک ورزش   و حالم خییلی بهتره تا حدی ک باور نمیکنم زندم . ..

اگ حسش بود و ی چنتا کتاب میخوندی خیلی تاثیر داشت تورحیت . ..

منم میگم شاخه درخته ولی نیست :) معلومه نیست و جای چاقو اره ایه! چیزی که برام خیلی خیلی دردناکه اینه که من این نبودم . من آدمی نبودم خودزنی کنم . من آدمی نبودم که روی خودم خط و خطوط بندازم . من واقعا این نبودم . من مشکل اعصاب نداشتم . من خیلی خیلی قوی بودم ! و شاید باورت نشه روزی که این اشتباه رو کردم ... سر یک اتفااااااق خییییییلی احمقانه این کار رو کردم . چون خسته بودم . چون نفرت داشتم . ولی الان که فکر می‌کنم می بینم که این ناراحتی منه . این پشیمونی منه . من چرا این شدم . من که این نبودم . چرا باید به اینجا می‌رسیدم و همین برام دردناکه

این مسولیت کساییه که به اینجا منو رسوندن! یه مشت عوضی . برای همین دردناکه برام
و شاید باورت نشه من موزیک خیلی گوش میدم . موزیک‌های پرانرژی . گاهی خودم مینوازم .کتاب هم میخونم زیاد هم میخونم . فیلم می‌بینم . هم ایرانی و هم خارجی . برنامه‌های مختلف تلوزیونی رو می بینم! حتی ماهواره می‌بینم .برنامه نویسی میکنم . کارهای کامپیوتری میکنم . هررر کاری که بگی میکنم . درس میخونم و یک وبلاگ تخصصی هم می‌نویسم که اینجا نیست و جای دیگست!
ولی باز روحیه رو به دست نمی‌آرم

حتی یک دوست دختر خیلی خیلی خیلی خیلی ماه هم دارم ... نمیدونم چرا همیشه همینه .. البته به نسبت اون روزها بهترم ولی باز درنهایتش وقتی فکر میکنم خب غمگین میشم چون من نبودم

yefelani

سلام ب کوچه جان
ببین هر روز نوبت دو نفره ساعت هفت هشت شب پستشون رو میزارن تا فردا شب ک نوبت دو نفر بعدی بشه ینی وبلاگ نون سین خانوم برو هر دونفر ک نوبتشون میشه ازشون سوال کن بعد شب بعد و شب بعد تا نوبتت بشه . . .
اگ نفهمیدی بگو باز توضیح بدم
من سعی میکنم باشم و ازت سوال بپرسم خوبه ؟؟

متوجه شدم. سر نوبت میرم سوال میکنم .

اگر باشی و سوال بپرسی که به صورت ویژه به همممه سوالاتت پاسخ میدم :))))
ببینم نوبتمون میشه یا نه:)
مرسی که دعوت کردی

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
یک مسافر خسته از زندگی می‌نویسد
نویسنده این وبلاگ ، در هیچ وبلاگی نظر نمی‌گذارد. اگر وبلاگتان را معرفی می‌کنید ،‌آدرس ایمیل هم بدهید
موضوعات
نوشته‌ها
گزیده‌ای از خوانده‌ها و نوشته‌ها
این اولین تجربه ناموفق من بود
من همان گوشه ..
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان